سين عين صاد

هر شب قبل از خواب به خودم يه سري قول‌ها ميدم و به فردا صبح همش رو يادم نميره ولي نميتونم بهشون عمل كنم و همه ي اون قول و قرارها هم يا برنامه ريزي تحصيلي و كاري هستند كه بهشون عمل نميكنم يا كنترل كردن چك كردن اينستاگرام و آهنگ گوش دادن

من چه بيكاري بودم كه واسه در اوردن خودم از سينگلي و تنهايي يكي دو سه تا از استوري‌هاي اون‌ها رو ريپلاي ميزدم

گفتم امشب يه جوريه همين الان زلزله اومد نميدونم چرا انقدر حالم خوبه و الان هم دارم آهنگ مبارك باد راشيد رو گوش ميدم و قر ميدم

جو سنگيني بين خودم و اجنه و ارواح داخل راهرو وجود داره همه جا تاريكه و كور سوي اميدي هم ديده نميشه صدامو داريِ زخمي پليِ يه چشمم به در حياطه يه چشمم به پله‌هاي پشت بومه يه دستي منو ميخواد به سمت خرپشته بكشونه پاي راستم رو ميذارم روي پله ي اولي و ميخوام كه پاي چپم رو بذارم روي پله ي دومي كه يه صدايي بهم ميگه ااااححححممممقققق به سينا فكر كن

خب از اون جايي كه كائنات با توجه به افكار ما مديريت ميشن ميخوايم فكرهاي خوب كنيم اولا كه الان اون شخص شخيصي كه تو ذهنم هست داره از نداشتن و نخواستن و نبودن و نديدن من كف و خون بالا مياره از انكار و كتمان عشق من و پس زدن عشق من به حد مرگ پشيمون شده ولي نميدونه بايد چيكار كنه كه بتونه دوباره من رو به همون خوبي و مهربوني و بامعرفتي و صادقي و سادگي كه باهاش بودم به دست بياره فكر ميكنه و به نتيجه ي مطلوب ميرسه به اينستاگرام من دايركت ميده و شماره ي من زنگ ميزنه و اظهار ندامت و پشيماني ميكنه و خواهشانه و عاجزانه و ملتمسانه ازم ميخواد كه به خاطر حرف‌ها و رفتارها و ري اكشن‌هاش ببخشمش و باهاش وارد رابطه شم و قول ميده كه زين پس عين يه پرنسس باهام حرف بزنه و رفتار كنه تا ثابت كنه تو دست‌هاي يه ملكه بزرگ شده